امید زندگی مامان و بابا

عیدت مبارک پسرم

سلام عشق مامان....پسرم سال پیش سر سفره ی هفت سین من و بابایی بودیم و اولین سالی بود که تو خونه ی خودمون بودیم....و امساااااااااااااااال شما هم بودی و بهترین هدیه ی خدا جون به من و بابایی بودی....قربونت برم سال دیگه تو بغلمون هستی و مامان بابا قربونت میریم......فدات شم خیلی دوست داریم....مراقب خودت باش. الان میخوایم بریم عید دیدنی بعدا برات حسابی میگم که کجا ها رفتیم.. ...
30 اسفند 1391

سلام پسرم

عشقم...پسرم...نازم...خوشکلم...شاه پسرم...شاهزاده ی من...سلام قربونت برم خیییییییلللللیییییی وقته که برات چیزی ننوشتم...دلخوری؟ حق داری مامانی...ولی میدونی که چقدر درگیرم عشقم...خدا رو شکر اموزشگاه افتاده رو روال و کلاس ها زیاد شدن یکم مسئولیت مامانی زیاد شده.بمیرم برات که تو هم با من همش درگیری... نانازم 23بهمن رفتم دکتر برای نشون دادن جواب ازمایش غربالگری دومم دکنر گفت بیا یه سونوگرافی کنم ووضعیت بچه رو چک کنم...وای عشقم یهو دیدم دکتر دقیق شد تو صفحه مانیتور و گفت انگار یه لحظه یه چیزایی دیدم..مثل اینکه پسره...مامانی داشتم غش میکردم. شادی تمام وجودم رو گرفته بود.خیلی دوست داشتم... البته دکتر مطمئن نبود...3 اسفند رفتیم سونوگرافی بابای...
22 اسفند 1391
1